حقیقت تلخ نیست ، دروغ کام را شیرین کرده
خداحافظ دوستان
در پناه خدا هستید ، آسوده باشید

افت کرده ام
به گمانم ریشه اش در بحران جهانی اقتصاده

دیروز یک تکه خیلی بزرگ از تو را دور انداختم
نگفته بودی سرطان داری
زباله ها پر بود از تکه تکه های خیلی بزرگ از تو

خرمگس وحشی بود

با هزاران چشم

و چنگالی بی رحم

شعرم از هم بدرید

کافر از راه می رسد
سوار بر اسب چوبی
پیتیکو پیتیکو پیتیکو
کافر بوی کافور می دهد
کافر چرا بوی کندر نمی دهی؟
پیتیکو پیتیکو پیتیکو
سوار بر اسب چوبی
کافر از میانم گذشت

نوشته یکی از وبلاگ های محبوبم
در ارتباط با زیبایی سبب شد اینو بنویسم
زیبایی می تواند وجود داشته باشد و
اگر نبود می تواند اضافه شود
این ذات اثر یک هنرمند است
کسی که نه زیباست
ونه راه رسیدن به آن را می داند
محکوم به دیده نشدن است

آدمهایی که ظاهر و باطنشان یکیست
زود خسته کننده می شوند

سبیل بلند که شد حرام می شود
چون نصف عمر صرف جویدنش خواهد شد

لیست علایقم در بستر عمر
تا شانزده سالگی : دقیق یادم نیست ، احتمالا نجات یک نفره دنیا
شانزده تا بیست سالگی : فلسفه و به طور اخص نیچه
بیست لغایت بیست و سه سالگی : ادبیات و سیاست
بیست وسه الی بیست وشش سالگی : هنر - گرافیک و عکاسی
این چند وقت اخیر هم فقط نصب ویندوز
توی این دو روز 3 بار ویندوزمو عوض کردم

اولین بار که عبارت تولد دوباره را شنیدم
نمی دانم چرا یاد کنسروهایی افتادم که رویشان تاریخ انقضای جدید می زنند

صحبت از عشق كه مي شود
يك دليل به هزار و يك دليل مي ارزد

فهميدن دشوار است
اداي آدم فهيم در آوردن ناممكن

هيچ چيز بدتر از اين نيست كه آدم تا حدودي حق داشته باشه

سگ ، ماهي قرمز را محافظت مي كند
اما گربه او را بهتر مي فهمد

روزي شيخ ما فرمود : هر كس كه بي اعتقاد شود ، لا جرم بي اعتماد هم شود
پرسيدم : چرا
فرمود : بر حسب ضرورت شعري
پي نوشت : شيخ ما موجودي ذهنيست

يادش به خير دوم ابتدايي كه بودم جواب همه سوالات امتحان ديني ، خدا بود
امروز هم هر چه به خودم مي پيچم جواب همه سوالاتم ، خداست
به گمانم اين يعني همان حركت جوهري

چه تفاوت دارد
يك پيمانه از خدا يا يك سبو از شيطان
وقتي همه چيز اوست

هر كس پروانه اي دارد
يكي در قلب ، ديگري در مشت

شاعر كه مرد ،
خدا نامه اعمالشو چاپ كرد

هنر مثل خوره است و هنرمند مثل جذام
مردم از او درگریزند نه به خاطر زشتی که در صورت دارد بل به خاطر عیبی که خود در سیرت دارند. به منطق یا شهود فهمیده اند او زشتی را می شناسد و از آن اجتناب می کند پس دور می شوند پیش از آن که رانده شوند

و هنرمند تنها می ماند و عالمی رنج از دیده ها و دریایی بغض از ناگفته ها

به قلم قسم نمي خورد ، اگر در لغت نمي گنجيد